ذهنیت سازی غلط تلویزیون نسبت به معلولان
تاریخ انتشار: ۱۲ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۵۱۹۵۳۹
نوع نگاه به معلولین و کارکرد دراماتیک به آنها در سینمای ایران و جهان تفاوت زیادی با هم دارد. معمولا در فیلم و سریال های ایرانی تنها شاهد ضعف و ناتوانی معلولان هستیم و از سایر توانایی های آنها غافل می شویم. در صورتی که در سینمای جهان تاکید بر نشان دادن تصویر درست و قوی از معلولان است. گاها شخصیت اصلی و موثر فیلم خارجی هم یک فرد معلول انتخاب می شود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اگر بخواهیم به چند نمونه از پرداخت های نامناسب به جامعه معلولین در فیلم و سریال های ایرانی اشاره کنیم؛ می توانیم از سریال ستایش و کیمیا، دو سریال پرطرفدار تلویزیون، یاد کنیم که در هردو این ها شخصیت زن سریال در پایان ماجرا مثلا به سزای کار بدش رسیده، ویلچری و ناتوان شده و دیگر هیچ کاری از آنها بر نمی آید! در صورتی که اولا در جهان واقعی انسان ها همیشه تقاص کارشان را با معلولیت و ناتوانی جسمی نمی دهند! در ثانی افراد کم توان و معلول بسیار موفقی داریم که معلولیت باعث محدودیت برای آنها نشده است.
البته در آثار ایرانی فیلم های موفقی از جمله حوض نقاشی، رنگ خدا، اینجا بدون من و ... هم داشتیم که تلاش کردند تصویر غلط جامعه از معلولان را تغییر دهند و قدمی در بهتر شدن زندگی این قشر بردارند. با ذکر مثال های فوق متوجه عملکرد بهتر پرده نقره ای نسبت به جعبه جادویی در پرداخت مشکلات و دغدغه های معلولان می شویم.
چند مثال هم از سینمای جهان و پرداخت آنها به دنیای معلولان بزنیم. در سریال «گیم آف ترونز» برندر استارک را می بینیم که از پنجره پایین می افتد و فلج می شود اما در پایان سریال پادشاه هفت اقلیم می شود. با این تصویر دیگر مفهوم ناتوانی و توقف زندگی با معلولیت در ذهن مخاطب جا نمی افتد. «دیدن»، «دست نیافتنی ها»، «پیاده روی رودئو» هم نمونه های موفق دیگری از زندگی معلولان در سینمای جهان هستند.
یکی از رسالت های سینما آگاه کردن مردم است. آنها باید تلنگری به جامعه بزنند و مردم را نسبت به همدلی و درک قشر معلول بیدار کنند. جامعه معلولان نیاز به نگاه مسئولانه و وظیفه محور سایر افراد جامعه دارد. در صورتی که اگر سینماگران به کلیشه «سرنوشت آدم بد، معلولیت است» ادامه دهند دو خطر جدی متوجه جامعه می شود؛ یک اینکه تفکر و ذهنیت نامناسبی از معلولین در جامعه شکل می گیرد و دوم اینکه فرد معلول احساس ناتوانی و تقصیر می کند و نمی تواند به زندگی طبیعی خود ادامه دهد. بر اساس دیدگاه روانشناسان افراد معلول و کم توان بسیار بوده اند که با نوع نگاه غلط جامعه و فشار آنها به سمت رفتارهای غلط و انتقام جویانه سوق پیدا کرده اند.
اهالی هنر هفتم با علم بر اینکه رسانه کارکرد زیادی در القای افکار به جامعه دارد، باید بدانند معلولیت صرفا یک ابزار نیست که با آن شخصیت اصلی داستان را به سزای عمل بدش برسانند و بهتر است به تعهدات اخلاقی خود پایبندتر باشند و همچون کارگردان رنگ خدا و حوض نقاشی به آسیب شناسی و رفع مشکلات این قشر بپردازند. در نگاه کلی هنوز جای امیدواری هست، بعد از انقلاب در این حوزه از نقطه صفر حرکت کردیم و به جلو آمدیم اما الان زمان آسیب شناسی و پرداخت صحیح تر به مشکلات معلولان در دنیای سینما و تلویزیون است.
منبع: قدس آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۱۹۵۳۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
«دستهای فیلمسازان ما را در پروژههای تاریخی بستهاند»
مدتی است سریال «حشاشین» (محصول کشور مصر ۲۰۲۴ به کارگردانی پیتر میمی) در ایران سروصدای زیادی بهپا کرده، از این حیث که از قهرمان و ضدقهرمان گرفته تا دیگر شخصیتهای مشهور سریال و جغرافیای اثر همه و همه مستقیم به ما ایرانیها مربوط میشود و قصه سریال هم درباره یکی از جنجالیترین چهرههای تاریخ تشیع یعنی حسن صباح است، اما نکته قابل اهمیت انتقاداتی است که به شیطنت مصریها در چگونگی ارائه این شخصیت مربوط میشود و البته عدهای معتقدند مصریها با بیانصافی تمام در این سریال، همه چیزی را که ما امروزه به عنوان فرقه خطرناک داعش میشناسیم به حسن صباح و پیروان او نسبت دادهاند.
به گزارش اعتماد، فارغ از تمام این بحث و جدلها، پرسش این است که چرا این کاراکترها با تمام فراز و فرودهای شخصیتی که دارند در ایران معرفی نمیشوند؟ چرا نباید از چنین سوژههای خوبی سینمای ایران بهره ببرد؟ چرا تلویزیون از این سرمایههای داستانی استفاده نمیکند؟
البته بنا بر شنیدههای موثق ما محمدعلی نجفی، کارگردان شناخته شده سینما به همراه نغمه ثمینی نویسنده، تصمیم داشتند قصه حسن صباح را برای تلویزیون بسازند، اما تلویزیون حاضر به همکاری با آنها نشد و آنها فیلمنامه این داستان را با عنوان «یک جرعه خون تازه» از طریق نشر لگا، منتشر کردند.
حالا با مهدی سجادهچی فیلمنامهنویس، درباره این چالش سینما و تلویزیون گفتوگویی انجام دادیم که پیش روی شماست:
آقای سجادهچی! سریال «حشاشین» را تماشا کردید؟
به خاطر حرفه خود باید میدیدم. برایم جذاب نبود و ادامه ندادم.
نکتهای که درباره این سریال وجود دارد، انتقادهایی است که به محتوای آن وارد است، از کیفیت آن بگذریم، مثل اکثر مجموعههای تاریخی که کشورهای دیگر از مشاهیر ایران میسازند و روایت نامشخص و بعضا جعلی ارائه میدهند این مجموعه هم مورد اعتراض قرار گرفت، نظر شما چیست؟
ببینید، ویژگی سریالهای تاریخی همین است، چون تاریخ محض وجود خارجی ندارد، مانند «گذشته» است. به قولی تاریخ را کسی میسازد که آن را مینویسد و در زمانه ما؛ آن را به تصویر میکشد. نابترین روایت تاریخ هم صرفا گزینش استدلالی از میان بینهایت دادههاست. به بیانی دیگر، ما چیزی به اسم تاریخ نداریم، هر کسی از منظری یا روشی به تاریخ نگاه کند، منظرهای متفاوت و گاه حتی متضاد میبیند. روایت سریال «حشاشین» هم اینگونه است. از حسن صباح و قلعهالموت و فرقه اسماعیلیه، در کشور ما و در این هزار سال، روایات گوناگون و هر کدام به دلیلی شکل گرفته است. عدهای مخالف حسن صباح هستند و عدهای با او همدل و موافق هستند. عدهای حسن صباح را به نشانه وطنپرستی مبارز برای استقلال ایران تقدیر کرده و شخصی مبارز از داعیان فرقه اسماعیلیه میدانند، در این میان عدهای هم هستند که او را شخصیتی خطرناک و اهریمنی توصیف میکنند.
به بیانی دیگر، روایتهای مختلفی که در میان شیعیان وجود دارد. درست است؟
قطعا همینطور است؛ به عنوان مثال، در آخرین گردهماییهای شیعیان، فرقه هفت امامی، مذهب اسماعیلی، به عنوان یکی از مذاهب شیعه شناخته نشده است که دلایل خاصی هم دارد، اما حوثیهای چهار امامی یمن، به عنوان مذهبی شیعه رسمیت دارند. میخواهم بگویم نیتخوانی از تاریخ متفاوت است، اینکه با چه نگاهی و با چه قرائتی از خصوصیات حسن صباح روایت میشود اهمیت دارد. شما اگر جامعهشناسی دوران سلجوقیان را بخوانید به صحبتهای من پی میبرید و میبینید که از عمر خیام، خواجه نظامالملک و دیگر چهرههای شناخته شده آن دوران، برداشتها و تعاریف مختلفی وجود دارد. این تفاوت روایتها ناشی از تفاوت دیدگاههاست. محال است درباره تاریخ اختلافنظر وجود نداشته باشد. هیچ واقعه تاریخی نداریم که همه آن را به شکلی یکسان قبول داشته باشند. درباره توفان نوح هم بین سه دین ابراهیمی نظرات مختلفی وجود دارد. واضح است که هر کدام فیلمی درباره ماجرای توفان بزرگ بسازند، با انکار و اتهامات طرفهای دیگر روبهرو خواهد شد.
از این مقوله بگذریم، درباره کمکاری که سینما و تلویزیون نسبت به چهرههای شناخته شده ایران دارند زیاد صحبت شده و مبحث جدیدی نیست، با این حال وقتی چنین سریالهایی به صورت گسترده در دیگر کشورها ظهور و بروز پیدا میکنند این سوال دوباره به ذهن میآید که چرا این کاراکترها در ایران معرفی نمیشوند؟ چرا نباید از چنین سوژههای خوبی سینمای ایران بهره ببرد؟ چرا تلویزیون از این سرمایههای داستانی استفاده نمیکند؟
مهمترین نکتهای که درباره این کمکاری میتوان گفت اینکه تلویزیون بنا بر اعتقادات و دانستههای خودشان میخواهند به این موضوعات وارد شوند و خب نظرات آنها ویژگیها و محدودیتهایی دارد. به همین دلیل است که در ساخت چنین فیلمهایی دچار مشکل میشویم. اینکه چیزی نیست، ما حتی برای تولید آثار نمایشی از معصومین هم دستمان باز نیست.
اصلا احمدرضا درویش با فیلم «رستاخیر» نمونه مهمی است که چرا در ساخت فیلمهایی برای معرفی شخصیتهای برجسته تاریخی دچار مشکل هستیم.
باز فیلم رستاخیز ساخته شد، اما خیلی از فیلمها در همان مرحله پیش تولید متوقف میشود و به سرانجام نمیرسد. شما در نظر بگیرید در مقطعی بود که حوزه علمیه با ساخت فیلمهایی مربوط به ائمه معصومین (ع) مخالفت کرد، دستکم من اینطور شنیدم. همین نکته باعث شد که فیلمسازان سراغ این موضوع نرفتند، به نظر من این خیلی مهم است که در کشور شیعه ۱۲ امامی، مردمش در مورد ائمه خودشان نمیتوانند فیلم ببینند.
نکته دیگر اینکه همه رسانهها در همه جای دنیا، نسبتی میان سرگرمی و ایدئولوژی برقرار میکنند؛ در بعضی رسانهها این نسبت ۵۰-۵۰ است، بعضی رسانهها این نسبت به ۹۰ میرسد یعنی ۹۰ درصد ایدئولوژی حاکم است. مدیران میدانند که مردم نیاز به سرگرمی دارند؛ لاجرم بیشتر از ما میدانند، اما به هزار دلیل نمیتوانند کار درست را انجام دهند. با این وصف، عادلانه است بگوییم فیلمسازان ما نمیتوانند چنین فیلمهایی بسازند، نه اینکه سلیقه و سواد و مهارت ندارند.
میتوانیم بگوییم ساخت چنین فیلمهایی با سختیهایی همراه است.
به نظر من ساخت چنین فیلمهایی هم سخت است و هم دردسر دارد. خیلی وقتها، پس از تحقیقات، فیلمنامه نوشته میشود برنامهریزی برای تولید میشود، اما به تولید نمیرسد. اگر کسی به ساخت فیلم تاریخی مصر علاقهمند باشد درنهایت به شهرک غزالی میرود و ما آن موهای روغنزده مردان و حجابهای عجیب و غریب زنان و چند بنز قراضه را به عنوان فیلم تاریخی میبینیم.